Navigated to سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی ۴۴۰

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی ۴۴۰

December 14
1h 4m

View Transcript

Episode Description

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۴۴۰

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن


سحر با باد می‌گفتم حديث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی


دعای صبح و آه شب کليد گنج مقصود است

بدين راه و روش می‌رو که با دلدار پيوندی


قلم را آن زبان نبود که سر عشق گويد باز

ورای حد تقرير است شرح آرزومندی


الا ای يوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی


جهان پير رعنا را ترحم در جبلت نيست

ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی؟


همایی چون تو عالی‌قدر حرص استخوان تا کی؟

دريغ آن سايه‌ی همت که بر نااهل افکندی


در اين بازار اگر سودی‌ست با درويش خرسند است

خدايا منعمم گردان به درويشی و خرسندی


به شعر حافظ شيراز می‌رقصند و می‌نازند

سيه‌چشمان کشميری و ترکان سمرقندی



ابیات الحاقی:


(دل اندر زلف لیلی بند و کار از عقل مجنون کن

که عاشق را زیان دارد مقالات خردمندی


به سحر غمزه‌ی فتان دوابخشی و دردانگیز

به چین زلف مشک‌افشان دلارامی و دلبندی)



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
See all episodes

Never lose your place, on any device

Create a free account to sync, back up, and get personal recommendations.